ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
از دیشب تا حالا عذاب وجدا ن گرفتم بدجور..
کُشتمش.....!!
چطور خودمو ببخشم..
آخه اون بیگناه بود.
به خاطر جرمی که مرتکب نشده بود کشتمش..
کنار آینه نشسته بود داشت زندگیشومیکردآ...
از اونجایی که هیچ خونی نداشت فهمیدم که یه موجود بی گناه رو به جای خطا کار قصاص کردم ..
دیگه فریاد و احساس ندامت که اون بی گناه بود چرا کشتمش هیچ فایدهای نداشت..
..اگه خشممو کنترل میکردم هیچ وقت یه موجود بیگناه از بین نمیرفت
از همه بدتر اینکه در نهایت نازنی(یه چیزی تو مایههای نامردی) از پشت با ضربه دست ویس به هلاکت رسید.
پشه رو میگم..
حالا بماند که چقد منظرهی پشه کشته شده رو انگشتم چندش آور بود
ایــــــــــــــــــــــــــــش