هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

آرزوی ویس




 چند وقت پیش یه عکس دیدم و یادآرزوی دیرینم افتادم یکی از آرزوهام داشتن یه کلبه توی یه مکان سرسبز کنار یه جوی آبه یعنی کلبه و آب و سرسبزی این سه تا باشه بقیه اش مهم نیست 


 عکسو دیدمو به همسر نشونش دادم و گفتم کی به این آرزوم میرسم عکسو که بررسی کردم(البته این عکس نبود یه عکس دیگه بود) دیدم کلبه تو جنگله یکم ترسیدمو گفتم نه بابا اینجا خیلی ترسناکه  جک وجونور زیاد داره شوهر گفت اتفاقا بودن کنار آدما ترسناکتره راستم میگفت آدمایی که لباس بره پوشیدن و در باطن از گرگ و خرس و...درنده ترند خیلی ترسناکترن 


اینم قبول دارم که آدما به هم نیاز دارن ولی کاش آدما به جای دخالت تو زندگی هم به هم کمک میکردن و به فکر فردای بهتر بودن نه اینکه پشت هم بزنن و خودشونو بالا بکشن میخوام از امروز یه آدم دیگه بشم میخوام خوب باشم  از اینی که هستم بهتر بشم اگه هر کدوم از ما این تصمیمو بگیره مطمئنا دنیامون زیباتر میشه من میخوام انسان خوبی باشم  خدایا کمکم کن



بچه‌های این روزا و اون روزا




یکی از سوالاتی که ذهنمو درگیر کرده بود همین موضوع بود که:


 چرا بچه‌های این دوره اینقد ریزه میزن ولی قبلا بچه‌ها خیلی درشتر بودن 


تا اینکه تو گوگولی سرچ کردم و به این عکس برخوردم

 

 و متوجه شدم این تنها سوال ذهن من نیست

 این سوالی است که  ذهن خیلیا رو به خود مشغول کرده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

و خیلیا متوجه این نکته شدن آخه من فکر می‌کردم