هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

هیبتم کجایی؟؟ دقیقا کجایی؟؟

خیلی وقته  تو خونه تنها نبودم  واسه  همینه  الان که ی چند ساعتی میشه تنهام یکم که چه عرض کنم دو سه کم ترسیدم به طوری که صدای بال کبوترم که شنیدم می خواستم جیغ بزنم ..



وای خدای من گوشیاشم با خودش نبرده حالا من از کجا بدونم کجاس ..


 قلبم داره تند میزنه.. خدا کنه  هیبتم زودتر بیاد  جاش خیلی خالیه .اصن نمی دونستم زندگی بدون هیبتم اینقدر ترسناکه..




آرزوی ویس




 چند وقت پیش یه عکس دیدم و یادآرزوی دیرینم افتادم یکی از آرزوهام داشتن یه کلبه توی یه مکان سرسبز کنار یه جوی آبه یعنی کلبه و آب و سرسبزی این سه تا باشه بقیه اش مهم نیست 


 عکسو دیدمو به همسر نشونش دادم و گفتم کی به این آرزوم میرسم عکسو که بررسی کردم(البته این عکس نبود یه عکس دیگه بود) دیدم کلبه تو جنگله یکم ترسیدمو گفتم نه بابا اینجا خیلی ترسناکه  جک وجونور زیاد داره شوهر گفت اتفاقا بودن کنار آدما ترسناکتره راستم میگفت آدمایی که لباس بره پوشیدن و در باطن از گرگ و خرس و...درنده ترند خیلی ترسناکترن 


اینم قبول دارم که آدما به هم نیاز دارن ولی کاش آدما به جای دخالت تو زندگی هم به هم کمک میکردن و به فکر فردای بهتر بودن نه اینکه پشت هم بزنن و خودشونو بالا بکشن میخوام از امروز یه آدم دیگه بشم میخوام خوب باشم  از اینی که هستم بهتر بشم اگه هر کدوم از ما این تصمیمو بگیره مطمئنا دنیامون زیباتر میشه من میخوام انسان خوبی باشم  خدایا کمکم کن