هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

هر وقت دلتون لرزید

دوباره محرم اومده و این پاییز  ر و خیلی خاصتر میکنه


 می دونستم این پاییز خیلی خاصه و متفاوت اما نه تا این حد ...


امیدوارم اون آرزوی قشنگی که تو قلبمه خاص بودن پاییز رو صد چندان کنه و برآورده بشه 


من دلم روشنه  ..


یه غمی ته دلم داره بیداد میکنه این غم هم خیلی خاصه


 دلم می خواد  چشام بیشتر از همیشه  تو این ماه ببارن و هوای دلم بارونی بشه..


تو این ماه عزیز هر وقت دلتون لرزید  فراموش نکنید یه آدم تو فضای مجازی ازتون خواسته دعاش کنین 










اصن از این لوس بازیا خوشم نمیاد

رفتم سراغ کتابم.. همین که بازش کردم   بخونم با صحنه ایی روبرو شدم که خندم گرفت و سریع از این شاهکار خود عکس گرفتم..


اینم شاهکار ویس.






این شاهکاردیشب اتفاق افتاد که خیلی خوابم میومد و  نشانگری هم دم دس نبود  چشمم خورد به این هسته که معلوم نبود گردش روزگار اونو چطور و چگونه جلوی دستم قرار داده بود برش داشتم و فی الفور گذاشتم لای کتاب و امروز وقتی دیدمش به این کارم کلی خندیدم..


تا حالا سابقه داشته کنترل-کتاب-کاغذ و خیلی چیزای دیگر  نشونه بذارم ولی هسته اولین بار بود 


از فرمایشات ویس:«تا وقتی که کلی چیز میز هس که بذارین لای کتاب چه نیازیه که نشانگر بذاریم»


 اصن از این لوس بازیا خوشم نمیاد