هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

جوجمون دیشب خواب دیده حالا دنبال تعبیرش می‌گرده

مدیر مدیره آق مدیره یه جوجه رنگی واسه نوه‌ش گرفته بود..


ولی از اونجایی که نوه از جوجه می‌ترسید  ..جوجه رو واسه ما آورد.


و ما دوتایی کلی با جوجه حال میکنیم..


حالا مگه سر جاش بند میشه هی از جعبش می‌پره میاد تو بغلم ..


تو خونم که نمیشه را رفت چون هی به پروپام می‌پیچه ...باید مستقل شه ...باید رو پای خودش واسته..باید یه خونه براش دست و پا کنم دیگه.


حالا مگه میذاره مطلب بنویسم یا رو موسه یا کیبورد ویا رو دستمه..


آخرش مدیریت وبلاگمو به دست میگیره اگه تغییری تو نوشته‌هام دیدید  کار خودشه شک نکنید.


موقع کتاب خوندنم میاد رو کتابا ..کتاب میخونه بیا و ببین  نمونش تو عکس مشخصه فک کنم دیشب خواب دیده حالا دنبال تعبیرش میگرده...


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.