ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
وقتی با دستام لمسشون کردم بیشتر از همیشه فهمیدم که چقدر تو این مدت بدون اونا بم سخت گذشت..
وقتی عاشق ی چیزی باشی
حاضری به خاطرش تمام خستگیا تو یادت بره و اونقدر بری تا بهش برسی
مثل عشقی که بین من و یارِ مهربانم هست
لمس کتابا تو قفسه کتابخونه حالمو خیلی عوض کرد
دیروز با وجود تموم خستگیام حاضر شدم فرسنگها برم تا بهش برسم..
همیشه چند تا کتاب تو قفسه کتاب خونه انتظارمو میکشن که برم و بخونمشون
اما با وضعیتی که داشتم نمیشد زود به زود برم کتابخونه
اما از این به بعدمی خوام زود به زود به یار مهربانم سر بزنم
در حال مرتب کردن کتابخونهی کوچیکم بودم چشمم به دفتری خورد که سالها پیش از اینکه وبلاگ نویسی کنم یه سری خاطرات و نوشته هامو تو ش مینوشتم یکی از نوشتهها که یاد آوریه یه خاطره قشنگ بود اینه که براتون مینویسم
مرد(مراد آقای شوهر یا همسر گلم) با یک دسته گل که دو غنچهی گل بسیار زیبای رز در آن خودنمایی میکرد و یک جعبه شیرینی وارد منزل شد..و زن (مراد خودم )بادیدن این حرکت رمانتیک همسر بسی ذوق زده شد..بله امروز روز تولدش بود و این اولین باری بود که همسرش بعد از سالها زندگی مشترک برایش گل خریده .. زن با ذوق و شوق فراوان از مرد زندگیش تشکر کرد و گلها را گرفت تا در آب بگذارد که با صحنهی جذابتری روبرو شد روی گلها کارتی بود که رویش نوشته شده بود همسر عزیزم دوستت دارم با لمس کردن کارت متوجه شد زیرش یک جعبه است جعبه را باز کرد
اوووووووووووه خدای من یک انگشتر خیلی قشنگ..
از آنروز به بعد زن با تمام عشق آب گلها را عوض میکرد و دلش میخواست این گلها همینطور شاداب و باطراوت بمانند بعد ازمدتی تمام گلها از بین رفتند به جز 2 شاخه گل رز زن با تعجب روزی گلها را در دست گرفت و علت را جویا شد که چرا این گلها این طور باطراوتند و همین طور غنچه مانده اند و باز نشدند
تا اینکه علت کشف شد بله گلها مصنوعی بودند و شوهر بی اطلاع از این موضوع
الان چند سالیست از این ماجرا میگذره و ما با دیدن رزهای جاویدان یاد اون روزا میفتیم و کلی خخخخخخخخخخخخخخخخخ
اینم عکس رزای جاویدان ما