هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

دهان مردم هیچگاه بسته نمی شود این در دروازه است که می بندند

گاهی بنشین و با خودت حرف بزن و بخند به تلخیهای روزگار مگر نه این است که گاهی برای مسئله کوچکی چنان  زار میزنی که گویی تمام هستیت ساقط شده و بعد از گذر زمان که به خود می آیی تازه می فهمی که چه خنده دار بود آن لحظات درد آور


گاهی با خودت حرف بزن محترمانه هم حرف بزن به خودت سلام کن و حرفهای خنده داربگو  از خود سوال بپرس  و به دنبال پاسخی برای سوالات ذهن کنجکاوت باش.  وقتی کسی نیست که حرفت را بشنود به خود بگو بگذار مردم بگویند دیوانه است ..این دو حالت دارد یا به تو می خندند یا به حالت تاسف می خورند و سری تکان می دهند  آری مردم را می گویم ..


ولی تو میدانی که دهان مردم هیچگاه بسته نمیشود بلکه این در دروازه است که بسته می شود..گاهی خودت را تشویق کن و منتظر تشویق دیگران نباش..


 و باز هم اینجاست که  مردم دو دسته می شوند گروهی قدرت ابراز ندارند و در دل تحسینت می کنند و گروهی تحسینت نکنند بهتر است چون حرفی میزنند که تو را از ادامه راه باز می دارند ..


توراه خودت را برو همان راهی که با فطرتت یکی است و به آن ایمان داری تردیدی به خود راه مده می توانی در این راه از مساعدت بزرگان باتجربه نیز استفاده کنی چرا که قرار نیست دوباره تاریخ را تکرار کنی 

حالا  برو و بدان که پیروز میدان تویی البته با مدد  و قوه الهی 



مطالب منتشر نشده

الان که ی نگاهی به بخش  مدیریت یادداشتها انداختم  دیدم  چقد مطلبه نوشته شده دارم که منتشر نکردم حالا می خواستم یکی رو منتشر کنم که ی چیزی مانع میشد منم به صدای درونم گوش دادم و منتشرشون نکردم چون هر وقت این صدا به من گفت این کارو نکن و انجام دادم اون  کارو دچار مشکل شدم حالا امروز خانوم  حرف گوش کنی شدم و قول میدم همیشه حرف گوش کن باشم وجدان جان  ..قول اونم از نوع مردونه 

بارش زیبای برف

برخلاف  پارسال  امسال تو فصل قشنگ پاییز ماشالا هزار ماشالا  چه برفی بارید  خدایا شکرت


 کلا  همه جا سفید پوش شده بود  چه منظره قشنگی  تماشا بفرمایید این عکس  توسط همسرم در یک صبح زیبای پاییزی گرفته شده خدایا شکرت به خاطر دیدن این همه زیبایی و این همه نعمت ..ولی خب فرصت نشد ی آدم برفی درس کنم ان شاءالله عمری باقی باشه و  برف بعدی بتونم ی آدم برفی بسازم و عکسشم اینجا بذارم 


قهرمانی با یک پا


بعد از مدتها  ی فیلم دیدم  شروع خوبی داشت  خوشم اومد وتا آخرش نیگاه کردم .اسم فیلم صدای پای من بود صدای پای من نه ها صدای پای اون ....ماجرای ی پسر مهربونی  که عاشق دویدن بود و بزرگترین آرزوش رسیدن به قهرمانی 

 ی روز به خاطر نجات ی لاک پشت میره رو مین و یکی از پاهاشو از دست میده و اون پسر شاد و مهربون تبدیل به ی پسر عصبانی و بد اخلاق میشه ولی از اونجایی که اطرافیانش اونو به خوبی درک میکردن و از جمله معلمش که بعدها معلوم شد که خودشم دو تاپاشو تو جنگ از دست داده ..و خلاصه با تشویقهای معلم پسر حاضر شد از پای مصنوعی استفاده کنه پایی که حرف میزد و آرزوش این بود که ی پای واقعی باشه و بو ی پا بگیره خخخ  و در مسابقه شرکت کنه و در آخر هم  به آرزوی خودش یعنی  قهرمانی برسه اونم با ی پا..


هدف توضیح و تفسیر فیلم نبود  بلکه اینارو گفتم تا به اینجا برسم که انسان در هر شرایطی میتونه قهرمان بشه به شرط   خواستن

انسان بخواد و تلاش کنه برای رسیدن به هدفش صددر صد به خواستش میرسه 







طبق معمول من بی سرو پا جا مانده ام

اربعین حسینی تسلیت باد




ان شاءالله که دلی رو نشکنیم با دروغ -تهمت و ناسزا

و هیچوقت حقی رو ضایع نکنیم  و ادامه دهنده راه  آقامون  امام حسین(ع)باشیم

برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان هم ی صلوات بفرستین و سخن آخر عزاداریهاتون قبول درگاه احدیتاز همه شما بزرگواران التماس دعا دارم که دعای شما در   حق من و ما مستجاب خواهد شد..