هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

امان از دست خانومای ترسو

با خودش حرف می‌زنه:نمیدونم افتاد تو دیگ یا نه.....!!!؟؟؟


می‌پرسن چی؟


میگه:رفتم غذا رو ببینم یه دفه احساس کردم رو گردنم یه چیزی وول می‌خوره دستمو گذاشتم که ببینم چییه احساس کردم از مورچه خیلی بزرگترِ چشامو بستمو ججججججججججججججججججججججیغ و بعدم پرتش کردم حالا هر چی تو قابلمه دنبالش می‌گردم نیست ..


میگه چه کاریه پرتش کردی حالا تو قابلمه دنبالش می‌گردی............................................؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!