هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

هر وقت دلتون لرزید

دوباره محرم اومده و این پاییز  ر و خیلی خاصتر میکنه


 می دونستم این پاییز خیلی خاصه و متفاوت اما نه تا این حد ...


امیدوارم اون آرزوی قشنگی که تو قلبمه خاص بودن پاییز رو صد چندان کنه و برآورده بشه 


من دلم روشنه  ..


یه غمی ته دلم داره بیداد میکنه این غم هم خیلی خاصه


 دلم می خواد  چشام بیشتر از همیشه  تو این ماه ببارن و هوای دلم بارونی بشه..


تو این ماه عزیز هر وقت دلتون لرزید  فراموش نکنید یه آدم تو فضای مجازی ازتون خواسته دعاش کنین 










عیدتون بی شماار مبااارک

دیشب  یه سَری به اینجا زدم و خواستم وبمو به روز کنم  


 گفتم اول برم به دوستای گلم سر بزنم تا رفتم وب , یه کار پیش اومد منم  بدون کامنت گذاشتن اومدم بیرون دوباره اومدم وبش تا خواستم کامنت بذارم  داداشی اومد خونه    منم دیگه بیخیال شدم یعنی نمی شد دیگه کسی خونه می یاد بری تو فضای مجازی 


خلاصه همین الان از خونه بابام اینا اومدیم ,امشب هم که برادر شوهرم از شمال کشور مهمان ما هستند  خیلی هم خسته م و خوابم میاد آخه دیشب دیر خوابیدم صبحم زود بیدار شدم 


خواستم بگم سرم فعلا شلوغه سَرم که خلوت شد (خخخخ)نه بابا منظور از خلوت شدن سر کچلی نیست  میدونم متوجه منظورم شدین خواستم یکم  نوشته هامو از حالت خستگی در بیارم 


راستی عیدتون خیلی خیلی و بی شمار مباااااارک