هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

مرغ دوتا عاشق

دو تا مرغ عشق (در اینجا مراد یک عدد زن و یک عدد مرد می باشد)زیر آسمون شب باهم قدم میزدند البته یکی از اون مرغ عشقا یکم گرفته بود و پکر


اون یکی مرغ عشقه میخواست کاری کنه که این غم ا ز دل عشقش بیرون بیاد  میخواست یه جمله بگه که هر کاری کرد یادش نیومد و گفت:عزیزم بیا مثل مرغ دوتا عاشق با هم جیک جیک کنیم


مرغ عشق پکره رو میگین خخخخخخخخخخ


مرغ عشق مهربون رو میگین آخ ببخش عزیزم  منظورم مث دو تا مرغ عشق بود


دوتایی رو میگین خخخخخخخخ


و این گونه شد که دوتا مرغ عشق باهم جیک جیکنان بهتره بگم خخخخخخخکنان زیر آسمون خدا  به راهشان ادامه دادند و رفتن



(((داستان مرغ دو تا عاشق اثر ویس))))

زنم بهم گفت 5 دقیقه دیگه آماده میشم!



بیچاره


ولی خدایی خانوما ممکنه پنج دقیقشون بشه ده-پانزده فوقش بیست دقیقه ولی دیگه نه اینقد که مردش بیرون قندیل ببنده


همسر گلم معتقد بود که دیر حاضر میشم رو همین اصل وقتی میخوایم بریم جایی بنده یه ساعت زودتر دست به کار میشم و ایشون که فکر میکنه زود حاضر میشه دقیقه نود تازه ساعت حرکت لباس می‌پوشه و من طفلک باید واستمو نظاره گر ایشون باشم میدونم با خوندن ماجرای آماده شدن من وهمسرم شمام مث خودم یاد داستان خرگوش و لاک پشت افتادین 


بله یه همچی جریانی داریم ما