هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

دهان مردم هیچگاه بسته نمی شود این در دروازه است که می بندند

گاهی بنشین و با خودت حرف بزن و بخند به تلخیهای روزگار مگر نه این است که گاهی برای مسئله کوچکی چنان  زار میزنی که گویی تمام هستیت ساقط شده و بعد از گذر زمان که به خود می آیی تازه می فهمی که چه خنده دار بود آن لحظات درد آور


گاهی با خودت حرف بزن محترمانه هم حرف بزن به خودت سلام کن و حرفهای خنده داربگو  از خود سوال بپرس  و به دنبال پاسخی برای سوالات ذهن کنجکاوت باش.  وقتی کسی نیست که حرفت را بشنود به خود بگو بگذار مردم بگویند دیوانه است ..این دو حالت دارد یا به تو می خندند یا به حالت تاسف می خورند و سری تکان می دهند  آری مردم را می گویم ..


ولی تو میدانی که دهان مردم هیچگاه بسته نمیشود بلکه این در دروازه است که بسته می شود..گاهی خودت را تشویق کن و منتظر تشویق دیگران نباش..


 و باز هم اینجاست که  مردم دو دسته می شوند گروهی قدرت ابراز ندارند و در دل تحسینت می کنند و گروهی تحسینت نکنند بهتر است چون حرفی میزنند که تو را از ادامه راه باز می دارند ..


توراه خودت را برو همان راهی که با فطرتت یکی است و به آن ایمان داری تردیدی به خود راه مده می توانی در این راه از مساعدت بزرگان باتجربه نیز استفاده کنی چرا که قرار نیست دوباره تاریخ را تکرار کنی 

حالا  برو و بدان که پیروز میدان تویی البته با مدد  و قوه الهی 



امان از دست خانومای ترسو

با خودش حرف می‌زنه:نمیدونم افتاد تو دیگ یا نه.....!!!؟؟؟


می‌پرسن چی؟


میگه:رفتم غذا رو ببینم یه دفه احساس کردم رو گردنم یه چیزی وول می‌خوره دستمو گذاشتم که ببینم چییه احساس کردم از مورچه خیلی بزرگترِ چشامو بستمو ججججججججججججججججججججججیغ و بعدم پرتش کردم حالا هر چی تو قابلمه دنبالش می‌گردم نیست ..


میگه چه کاریه پرتش کردی حالا تو قابلمه دنبالش می‌گردی............................................؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!