هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

کاش این قدرتو داشتم

بعضی وقتا ما آدما ی کاری انجام میدیم که نمیدونیم کار درستی بوده یا نه وقتی که فکرتم درگیرش میشه میگی بی خیال بابا کار درستی کردی واقعا  نمیدونم این کاری که انجام دادم درسته بوده یانه از ی طرف میگم درسته از یه طرفی هم میگم نه ..


چی میشد این صدای درونم یکم بلندتر و واضحتر به گوشم می رسید و یا کاش این قدرت رو داشتم که تشخیص میدادم این صدایی که از درونم میشنوم صدای خوبه یا بد...

 واقعا چی میشد ..


دلم میخواد ی قدرتی داشته باشم که درک کنم انسان خیلی برتر از موجودات دیگس ولی متاسفانه  به اون درک نرسیدم هنوز ..

این ساپورت چرا تا حلقش اومده

گفتیم بریم ی چرخی تو گوگولی بزنیم ببینیم چه خبره که این عکسو دیدم




 فقط ی سوال واسم پیش اومده


 این ساپورت چرا تا حلقش اومده


 خخخخخ دقیقا توجه نمویدید که طبع شعرم گل کرد و فی البداهه  تک بیتی سرودم


من برم یکم به خودم افتخار کنم کاشف بودم بداهه گو هم شدم  


 






حس خوبی دارم

 وای خدای خوبم امروز خیلی حس خوبی دارم اونقد خوب که قابل توصیف نیست نمیگم چرا چون شاید دلیلش واسه شما مسخره به نظر بیاد ولی واقعا واسه من خیلی مهم بود.. اونقد مهم که بعد چن وقت ننوشتن امشب دارم می نویسم..

خودمم نمیدونستم دلیل  کسالت  و بی حوصلگیم اینه ..


ی وقتایی ی چیزای خیلی کوچیک میتونه زندگی آدمو زیرو رو کنه..


ی لبخند اونقد شادت میکنه و ی اخم کلی ناراحتت میکنه...


ولی بهترین حالتش اینه که بی هیچ علتی شاد بود .. و شکر گزار


دوستای گلم شاد باشین 





شروع خوب


امشب ی نم نم بارونی اومد( یعنی اولش خیلی شدید می بارید بعد تبدیل به نم نم شد ) منم که عاشق هوای بارونیم عاشق اینم که برم زیر بارون نفس بکشم و ریه هامو پر کنم از هوای بهاری ...حیف زود بند اومد ولی بازم خدارو شکر بخاطر  بارون قشنگش


  حسابی چسبید ...مث اینکه  بارش بارون منو به حرف آورد شروع خوبی بود

چرا اینجوری شدم

نمیدونم چرا من اینجوری شدم 


مطلب میذارم بعد از چن ساعت یا  چن دقیقه میرم حذفش میکنم   نمیدونم این پست چن دقیقه یا چن ساعت میخواد بمونه...به هر حال حرفام زیاده نوشتن  حرفام یکم واسم سخت شده ...


ی مدت از دنیای مجازی مرخصی گرفتم   و حالا هم که مرخصیم تموم  شده حرفی واسه گفتن ندارم ...


شما حرف بزنید من سرا پا گوشم  تا ببینیم  کی و چه وقت حرفم میاد