هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

من هنوز امیدوارم

 دوس دارم  گاهی بغلش کنم و ببوسمش


 گاهی نوازشش کنم وگاهی تپیدن قلبمو بیرون بدنم حس کنم


  گاهی که نگام میکنه دلم بلرزه و خدارو از ته دل بخاطر داشتنش شکر کنم


 گاهی دلم ی معجزه میخواد از اون معجزه هایی که واسه اونایی اتفاق میفته که باورش دارن


 من معجزه رو باور دارم ومنتظر وقوع معجزه م


خدایا نگام کن من هنو امیدوارم 



من می خوام ..

خدایا شکرت


 خیلی خیلی ممنونم


 مرسی  


 سپاس


 الحمد الله


 با تموم وجودم ممنونتم بابت اون کاری که پیشت گیر بود و حلش کردی...


خدایا به هر زبونی بگم شکرت کمه خیلی کم  دیگه چی بگم چجوری بگم عاشقتم دوستت دارم تو این  شب عزیز تو این ساعتهایی که باید ازت خواست من می خوام خودتو میخوام خودِ خودتو ...


راستشو بخوای ی چیز دیگم ازت میخوام اصن مگه میشه این بنده بی خواستن باشه هر چی بهش بدی باز ی چیز دیگه ازت  میخواد...


یا ربِ  یاربِ  یا رب


یاربِ  یا   ربِ  یا رب


یا ربِ  یا ربِ  یا رب


یا رب

   

التماس دعا 


التماس دعا 


و التماس دعا 


امروز فقط زنده نبودم زندگی هم کردم

اصلا امکان نداره وقتی حالم خوبِ ننویسم چه معنی دارِ  ویس حال خوششو با بقیه بخصوص با دوستاش قسمت نکنه  ها...


امروز به معنای واقعی زندگی کردم  روزای قبل مث این پرنده های قفسی که عادت دارن به بی کسی دلم نمی خواست از خونه بزنم بیرون دلم میخواست ی گوشه بشینم  فکر میکردم چون روزه ام حال و حوصله ی هوای تازه رو ندارم 


ولی امروز به پیشنهاد همسر گلم رفتیم بیرون و خیلی خیلی   هم خوش گذشت  کلی حالم خوب شد 5 دقیقه مونده به افطار رسیدیم و من در  ی چشم به هم زدن همون سه سوتِ افطارو آماده کردم ی همچی آدم فرزیم من (البته در مواقع اضطراری فقط)خخخخ


  خدا رو شکر روز خوبی داشتم برا شما هم همچی روزی رو از خدا میخوام  ی روز پر از شورو نشاط و زندگی 

بی خیال عنوان

یهو دلم خواست ی پست بذارم 


بدون هیچ مقدمه ایی 


بدون هیچ انتخاب موضوعی 


منِ هیچ این یهویی نوشتنو دوس دارم 


اصن عاشقشم


اینکه یهو یی چیزی ترق بزنه به گوشه ذهنت و بگه بنویس  و تو ازش بپرسی  از چی ؟؟


بگه تو کاریت نباشه فقط بنویس ,بنویس هر چی که  دلت می خواد.


و تو بگی این دلم هیچی نمیخواد حالا من چی بنویسم ؟؟


از چی و  از کی؟؟؟


بگه بی خیال بابا ول کن دیگه


و تو هی سوال پیچش کنی 


و اون از دس این همه سوالات جورو واجورت از گوشه ذهنت پا بذارِ به فرار


و تو بمونی و پایان یهویی نوشتنات






خودت بهتر میدونی

عین برق و باد دوباره ماه رمضون امسالم  دو روزش گذشت 


خدایا شکرت که امسالم بهم مهلت دادی زندگی کنم  و باشم و تو رو مهمون قلبم کنم 


ای خدای من تنهام نذار البته که تنهام نمی ذاری و این منم که ازت دور میشم دستمو محکمتر بگیر و نذار ولت کنم ..


من از بی خدایی می ترسم دنیا بدون تو برام وحشتناکِ ..


خدا جونم کمک کن تا آخر ماه رمضون قوی تر از هر روز بشم..


خدایا کمکم کن بنده لایقت باشم..

 و باقی حرفام که خودمونیه بین من و تو و خودت بهتر میدونی..