ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | ||||||
2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 |
9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 |
16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 |
23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
30 |
رفتم سراغ کتابم.. همین که بازش کردم بخونم با صحنه ایی روبرو شدم که خندم گرفت و سریع از این شاهکار خود عکس گرفتم..
اینم شاهکار ویس.
این شاهکاردیشب اتفاق افتاد که خیلی خوابم میومد و نشانگری هم دم دس نبود چشمم خورد به این هسته که معلوم نبود گردش روزگار اونو چطور و چگونه جلوی دستم قرار داده بود برش داشتم و فی الفور گذاشتم لای کتاب و امروز وقتی دیدمش به این کارم کلی خندیدم..
تا حالا سابقه داشته کنترل-کتاب-کاغذ و خیلی چیزای دیگر نشونه بذارم ولی هسته اولین بار بود
از فرمایشات ویس:«تا وقتی که کلی چیز میز هس که بذارین لای کتاب چه نیازیه که نشانگر بذاریم»
اصن از این لوس بازیا خوشم نمیاد
بازم خدا رو شکر که ناخن نبود
بلههههه
سلام گلم
چه باحال بود
مثلا من کتاب لای کتاب می ذارم تا صفحه ام گم نشه
فرمایشات درستی هم می فرمایید سر کار خانم
سلام
مر30 فاطمه جون
سلام خخخخ
هسته چیه؟
حالا ببین من چه چیزایی میذارم لا کتابام
قوطیه دارو-شونه-کرم- لبه فرش خخخ
بازم هست اگه مایل بودی بگم؟
سلام
هسته ی چیزیه که بعضی از میوه ها دارنو اگه این سواله برات که این هسته چه میوه ایه باید بگم متاسفم نمیگم که دلت نخواد
خخخ لازم نیس می تونم تصور کنم کل زار و زندگیتو لای کتابات خخخ