هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

اگه مردم بفهمن من کی‌ام وبم میترکه

نمیدونم چرا این روزا اینقد صبرم کم شده چرا خودمو نمیذارم جای مردم آخه خودت نمیگی مردم عین خودت کارو زندگی دارن هی نمیتونن بشینن ببینن کی ویس پست میذاره میاد رو صفحه ای بابا یکم صبر داشته باش گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم -سازی-سازد-سازیم -سازید-سازند

پله پله آسه آسه هنو کسی اونقدا نمیشناسه شمارو

  داشتم با خودم فک میکردم وای اگه مردم بفهمن من کی ام وبم میترکه 



خخخخخخخخخخخخخ الکی مثلا من  از اون کله گنده هام  میخوام سوء استفاده کنم از مقام ومنصبم اینو نوشتم تا بازدیدم زیاد شه 

حیونام معتاد میشن




با دیدن این تصویر حدس میزنید موضوع پست امروز چی میتونه باشه


درسته...... البته اگه گفتین اعتیاد درسته در غیر این صورت کاملا اشتباست


اعتیاد همون بلای خانمان سوز همون که خیلی از جونای مملکتو به خاک سیاه نشونده  همون اعتیادی که خیلیا دارن و ازش بی خبرن بنده اینجا منظورم اعتیاد به دخانیاته همونطور که مشخصه تو عکس این اصن شوخی نیست جدی بگیرین لطفا .. حالا من دلم برای جونای مملکت میسوزه همونایی که دارن جلو چش خونواده هاشون پر پر میشن و حرف حسابم تو کتشون نمیره  خدایا خودت کاری کن آدم شن..


از این بحث آدما بیرون میام  و می‌پردازم به اعتیاد حیونا همون حیوانات بله درسته  حیونام معتاد میشن ملاحظه بفرمایید





دهه شصتیا یادش به بخیر

دهه شصتیا باید خوب یادشون باشه اون تیتراژ برنامه کودک و نوجوانو ما که کلی خاطره داریم اون وقتا  وقتی کاری پیش میومد همه بچه ها میرفتن و یکی تو خونه میموند که زمانی برنامه شروع میشه اطلاع رسانی کنه همیشه هم این وظیفه  به من واگذار  میشد و من هم با کمال میل میپذیرفتم


حالا وقتی تیتراژ میومد بنده بدو بدو میرفتم و با فریاد که بدوین پک پک شرو ع شد و همه با شنیدن فریادم بدو بدو میومدند و کوپ (این صدای نشستن دسته جمعی برو بچه ها بود) و با چه عشقی میخکوب میشدند پای برنامه و تا آخر تماشا میکردن

 بچه های خونه ما به این تیتراژمیگفتن پک پک و به گفته‌ی آقای شوهر بچه های خونه‌ی اونا میگفتن پک پک دی دی دی


ما اول تیتراژو میگفتیم و اونا آخرشو 

چه دنیای بود دنیای بچگی ما دهه شصتیا  برای یاد آوری اون روزا و دیدن  تیتراژ  کلیک کنید

خرمگس از نمای نزدیک

در جستجوهای    این چند روز به چن مورد برخوردم  که ی موردشو تو این پست میذارم و موارد بعدی رو در پستای بعدیکی اینکه آیا تا به حال خرمگس را از نمای نزدیک دیدین ....


والا تا به حال بنده هم  دیده بودم ولی این شکلی به قضیه نگاه نکرده بودم  که   به لطف بعضی از مبتکرین و مخترعین و کاشفین حالا هر اسمی که میشه روشون بذارین  محترم مشاهده فرمودم.... 


برای دیدن  خرمگس از نمای نزدیک لطفا به ادامه مطلب رجوع کنید 


  ادامه مطلب ...

رزهای جاویدان ما

در حال مرتب کردن کتابخونه‌ی کوچیکم بودم  چشمم به  دفتری خورد که سالها پیش از اینکه وبلاگ نویسی کنم یه سری خاطرات و نوشته هامو تو ش می‌نوشتم یکی از نوشته‌ها که یاد آوریه یه خاطره قشنگ بود اینه که براتون  مینویسم


مرد(مراد آقای شوهر یا همسر گلم) با یک دسته گل که دو غنچه‌ی گل بسیار زیبای رز در آن خودنمایی می‌کرد و یک جعبه شیرینی وارد منزل شد..و زن (مراد خودم )بادیدن این حرکت رمانتیک همسر بسی ذوق زده شد..بله امروز روز تولدش بود  و این اولین باری بود که همسرش  بعد از سالها زندگی مشترک برایش گل خریده .. زن با ذوق و شوق فراوان از مرد زندگیش تشکر کرد و گلها را گرفت تا در آب بگذارد که با صحنه‌ی جذابتری روبرو شد روی گلها  کارتی بود که رویش نوشته شده بود همسر عزیزم دوستت دارم با لمس کردن کارت متوجه شد زیرش یک جعبه است جعبه را باز کرد  


 اوووووووووووه خدای من یک انگشتر خیلی قشنگ..


از آنروز به بعد زن با تمام عشق  آب گلها را عوض میکرد و دلش میخواست این گلها همینطور شاداب و باطراوت بمانند  بعد ازمدتی تمام گلها از بین رفتند به جز 2 شاخه گل رز  زن با تعجب روزی گلها را در دست گرفت و علت را جویا شد که چرا این گلها این طور باطراوتند و همین طور غنچه مانده اند و باز نشدند 


تا اینکه علت کشف شد بله گلها مصنوعی بودند و شوهر بی اطلاع از این موضوع

 الان چند سالیست  از این ماجرا میگذره و ما با دیدن رزهای جاویدان یاد اون روزا میفتیم و کلی خخخخخخخخخخخخخخخخخ


اینم عکس رزای جاویدان ما