هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

خاطره بامزه آقای ده نمکی

صبح یه برنامه به اتفاق همسر گلم تماشا می‌کردم که مهمون برنامه آقای ده نمکی بود ایشون یه خاطره تعریف کرد که خیلی بامزه بود..

 وقتی پونزده سالو نیم   یعنی هنوز 16 سالشون نشده بودزخمی میشن و تو بیمارستان بستریشون می‌کنن

هم اتاقیای  آقای ده نمکی همه بزرگ جثه بودن وایشون ریزه میزه 

خانم پرستار  که به گمونش  ایشون بچه ست واسش  کتاب قصه میخوندو ایشون از خجالت آب میشدن حالا شما فکرشو کنین برا یه پسر 16 ساله که  مردیه  واسه خودش بیان با زبون بچه گونه  اتل متل یا یه توپ دارم قلقلیه یا قصه بزبزقندی وحسن کچل بخونن....!!!



نظرات 3 + ارسال نظر
فدا شنبه 11 مهر 1394 ساعت 20:14 http://www.harfeman-n.mihanblog.com

خدا را طلب کنید
همچون عاشقی که معشوقش را میخواهد.
همانندی فقیری که نیازمند طلاست
یا غریقی که یک نفس را می طلبد.

لیلی شنبه 11 مهر 1394 ساعت 22:13

سید یکشنبه 12 مهر 1394 ساعت 17:26 http://www.land-afg.blogsky.com


هههههههههههه بیچاره ده نمکی

:) بیچاره

مرسی از حضورتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.