هیبت ویس
هیبت ویس

هیبت ویس

خوب گوش کن

اصولا آدمی هستم که کمتر با مردم درد و دل میکنم اگه عمیقترین غم هم تو سینه ام باشه ترجیح میدم اون تو بمونه تا اینکه به کسی بگم وبعد پشیمون بشم که چرا اون حرفو زدم چون بعضی افراد از دردو دلامون سوءاستفاده میکنن همیشه سعی میکنم غمم تو سینه خودم باشه وکسی رو شریک غمم نکنم ولی چند وقت پیش یهویی با یه آدم غریبه شروع به دردودل کردن کردمو بعدشم بهش گفتم نمیدونم چرا این حرفا رو دارم به شما میگم من آدمییم که باکسی از دردام حرف نمیزنم و حتی بقیه رو هم نصیحت میکنم حرفتونو مثل یه راز تو سینه نگه دارین اون خانوم هم گفت منم مث خواهرت و شروع کرد به حرف زدن

 تا قبل از این اونم وانمود میکرد غمی نداره وقتی با هم صحبت کردیم هر دو مون یه درد مشترک داشتیم  گاهی به یه مرحله ای میرسیم که نیاز به حرف زدن داریم نیاز به یه گوش که بشنوه حرفامونو و اگه اون گوش نباشه مهم نیست چه قوانینی برا خودت وضع کردی 

 با هم حرف بزنید و خوب به هم گوش بدید گوش دادن خیلی مهمه 


درسته که خدا بهترین شنونده برا حرفامونه ولی آدما به هم نیاز دارن خدا اجتماع رو خلق کرد چون اگه مردم به هم نیاز نداشتن اجتماعی به وجود نمیومد یه بنده خوب خدا باید حرف بنده ها رو خوب گوش کنه ودر حد توان کمکش کنه  نه اینکه از حرفاش برعلیه خودش استفاده کنه همین که یه شنونده خوب باشی بزرگترین کمکه


ممنون که خوندین  

خوندن مطالب وبم دقیقا گوش کردن به حرفامه خیلی خیلی ممنون که گوش سپردین به حرفای ویس



اگه من خشک شم

راستشو بخواین  یهویی دلم هوس نوشتن کرد از هوای دیروز عصر مینویسم که چقدر عالی بود هوای دویدن و فریاد زدن و نفس عمیق کشیدنو رو به آسمون نگاه کردنو خدایا شکرت گفتنو خندیدنو اوووووووووواَ یه  عالمه حسای خوب


 هوای خنک پاییزی دیروز عصر به قدری دلچسب و لذت بخش بود که اصلا دلم نمیومد بیام خونه  صدای رعد وبرق که دراومد آقای شوهر گفت بریم خونه گفتم نه من این هوارو دوست دارم من رعدو برقو دوست دارم داداش کوچیکه گفت وقتی رعد بهت زدو با وسیله هات خشک شدی (موادلازم جهت پخت شام)اونوقت بهت میگم


منو میگیین خخخخخخخخ


اگه من خشک شم  با این مواد لازم جهت پخت غذا 


 شما چی میخورین



آرزوی ویس




 چند وقت پیش یه عکس دیدم و یادآرزوی دیرینم افتادم یکی از آرزوهام داشتن یه کلبه توی یه مکان سرسبز کنار یه جوی آبه یعنی کلبه و آب و سرسبزی این سه تا باشه بقیه اش مهم نیست 


 عکسو دیدمو به همسر نشونش دادم و گفتم کی به این آرزوم میرسم عکسو که بررسی کردم(البته این عکس نبود یه عکس دیگه بود) دیدم کلبه تو جنگله یکم ترسیدمو گفتم نه بابا اینجا خیلی ترسناکه  جک وجونور زیاد داره شوهر گفت اتفاقا بودن کنار آدما ترسناکتره راستم میگفت آدمایی که لباس بره پوشیدن و در باطن از گرگ و خرس و...درنده ترند خیلی ترسناکترن 


اینم قبول دارم که آدما به هم نیاز دارن ولی کاش آدما به جای دخالت تو زندگی هم به هم کمک میکردن و به فکر فردای بهتر بودن نه اینکه پشت هم بزنن و خودشونو بالا بکشن میخوام از امروز یه آدم دیگه بشم میخوام خوب باشم  از اینی که هستم بهتر بشم اگه هر کدوم از ما این تصمیمو بگیره مطمئنا دنیامون زیباتر میشه من میخوام انسان خوبی باشم  خدایا کمکم کن



اگه خانومید بگید آقا و بالعکس

.........می‌ره رستوران گارسون منو رو براش میاره و میگه چی میل دارید.


........با جدیت تمام میگه بام دیریت جعفری می‌خوام.


گارسون بش میگه .......اون با مدیریت جعفری نوشته.


همون جا گارسون  از خنده میمیره


مدیر رستوران استعفا میده


سه نفر در جا می‌میرن


همسرشم خودشو از بالای ساختمون می‌ندازه پایین.






جای خالی را به دلخواه پر کنید اگه خانومید بگین آقا


 و بالعکس



کشفیات ویس

یه روز تو یکی از وبلاگا با این تصویر مواجه شدم 


 



 و دماغ مبارکو گذاشتم رو نقطه و نتیجه یه لک روی صفحه مانیتور شد که یه چند روزی ذهنم درگیر این موضوع شده بود که این لکه از کجا اومده که بلاخره کشف شد که علت تلاش مستمر برای دیدن یه دختر که داره میره تو  حلقه بوده

مطمئنم که خیلیاتون دماغ مبارکو رو نقطه سیاه گذاشتینو امتحان کردین اگه یه لکه رو صفحه دیدین دنبال کشفیات نباشین  چون قبلا توسط ویس کشف شده